11 تیر سالروز شهادت شهید محراب آیت الله محمد صدوقی (ره)
در سایه سار قلم
به قیام که می ایستی، در اندیشه ای سرخ، تکبیر را تلاوت می کنی و با تو تمام محراب به نجوا درمی آید.
حنجره مسجد تو را تکرار می کند؛ آرام آرام و آهسته آهسته. در دل سجاده ات شوری به پا شده است. به رکوع که می روی، سایه ات بر محراب که می افتد، کلمات تسبیح از نگاهت بر سجاده سرازیر می شوند.
در کدامین رکوع یا در کدامین سجده… چه وقت بود که تلاطم انفجار، رشته ذکرت را از هم گسست و کوثر محراب را شکست، تا تو هم روسفیدتر نزد خداوند خویش به تسبیح گویی مشرّف شوی؟
این محراب گواه است آزادمردی تو را؛ تو که صداقت در کلامت و در نگاهت موج می زد، تو که فرزند عشق هستی و کشته عشق. آه! چه شباهت زلالی است بین تو و مولایت در اندیشه محراب! این محراب و این مسجد، این گوشه آسمانی دنیا، چقدر تو را آشنا می پندارد با چهره ای که از خون خویش آن را گلگون کرده ای! سجده بر سجاده خون آوردی تا سر بسایی بر آستان آسمان ملکوت، تا پا بگذاری بر سر جهان.
پا جای پای مولای خویش گذاشتی! صدای علی علیه السلام از حنجره ات در جریان است! طنین کلام علی علیه السلام را می شود در استواری کلامت شنید و گوش فرا داد لحن آسمانی مولایت را در قرائت قرآنت. به نمازی ایستادی که جز سجده بر خون هیچ پایانی بر خویش نمی بیند؛ نمازی که شهادت می دهد شهادتین ات را با سرخ ترین لهجه، بانگ برآوردی؛ آن چنان سرخ که تا ابد بر پیشانی تاریخ خودنمایی می کند. نمازی را ایستادی به قیام که قیامت به پا کنی در رستگاری از خاک. لحظاتی را چشم انتظار روزی نشستی که واپسین تکبیر الاحرام خویش را بگویی؛ سرخ و سربلند.
منبع: www.hawzah.net
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط howzeh-kosar در 1396/04/10 ساعت 01:03:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |