داستان کوتاه

چوپان راستگو

 

چوپان راستگو:

شخصی با خودروی شخصی اش به مسافرت رفته بود. هنگام اذان ظهر، در یکی از جاده های بیرون شهر، روی تپه ای چیزی مشاهده کرد: چوپانی مشغول خواندن نماز بود و گوسفندان هم کنارش مشغول چرا.

از دیدن این صحنه لذت بد و خودش را به چوپان رساند. از او پرسید: چه چیز موجب شده تا نمازت را به موقع ادا کنی؟ 

چوپان جواب داد: وقتی من ببرای گوسفندانم نی می زنم، آن ها گرد من جمع می شوند. حال وقتی خدای بزرگ مرا صدا می زند ، اگر به سمتش نروم از گوسفند هم کمترم…

منبع : هفته نامه افق خانواده ، ص 8.

تصاویر زیباسازی نایت اسکین
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.