فاطمیه
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ من فهميدم كه تو كوثري و هيچ مادري، دختري به خوبي دختر من نزاده است آن بانوان گرانقدر تو را به آب كوثر شستشو كردند و در دو جامهاي كه از بهشت آمده .بود، ـ سفيدتر از شير، خوشبوتر از مشك و عنبر ـ پيچيدند و اكنون كه تو اسماء را فرستادهاي تا آن كافور بهشتي را براي رحلت و رجعتت به بهشت آماده كند، اكنون كه بهترين جامههاي خويش را براي ملاقات با خدا بر تن كردهاي، و اكنون كه رو به قبله خفتهاي و جامهاي سفيد بر سر كشيدهاي و به اسماء گفتهاي كه پس از ساعتي بيايد و ترا صدا كند و اگر پاسخي نشنيد بداند كه تو به ديدار پدر نايل شدهاي، اكنون … اكنون من به ياد آن جامههاي بهشتي و آن آب كوثر و آن لحظههاي شيرين تولدت افتادم كه تو براي اقامتي چند روزه از بهشت به زمين ميآمدي و اكنون كه آخرين لحظات حيات دردآلودهات سپري ميشود چون مرغ پر و بال مجروحي كه از .قفسي هجده ساله رها ميگردد به سوي ما پر ميكشي دخترم! بتول من كه خدا تو را در ميان زنان بيمثل و همتا ساخت. بتول من! دختر دل گسستهام از دنيا! دختر آخرتم! دختر معادم! دختر بهشتي من! بتول من كه خدا تو را از همة آلودگيها منزه ساخت! عزيز دلم! خدا تو را چند روزي به زمينيان امانت داد تا بدانند كه راز آفرينش زن چيست؟ و رمز خلقت زن در كجاست؟ و اوج عروج آدمي تا چه پايه بلند است. ميدانم، ميدانم دخترم كه زمينيان با امانت خدا چه كردند، ميدانم كه چه به روزگار دردانه رسول خدا آوردند، ميدانم كه پارة تن من را چگونه آزردند، ميدانم، !ميدانم، بيا! فقط بيا و خستگي اين عمر زجرآلوده را از تن بگير .ملائك بال در بال ايستادهاند و آمدن تو را لحظه ميشمرند .حوريان، بهشت را با اشك چشمهايشان چراغان كردهاند .بيا و بهشت را از انتظار درآر. بيا و در آغوش پدرت قرار و آرام بگير .سلام بر تو! سلام بر پدرت و سلام بر شوي هميشه استوارت -ام ابيها- سلام االله عليها
منبع : کتاب کشتی پهلو گرفته ، سید مهدی شجاعی، ص 10
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط howzeh-kosar در 1394/12/12 ساعت 10:59:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |